معنی جای صیادی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
صیادی. [ص َی ْ یا] (حامص) عمل صیاد. شکار کردن:
هست آئین نیک صیادی
مرگ یا دانه گرنه آزادی.
دهخدا.
زاویه ٔ صیادی
زاویه ٔ صیادی. [ی َ ی ِ ص َی ْ یا دی ی] (اِخ) در حلب و منسوب به مؤسس آن ابوالهدی صیادی است. در 1295 هَ. ق. بر بنای نخستین آن اضافاتی شده و توسعه یافت. (از خطط الشام ج 6 ص 151). رجوع به زاویه شود.
حسین صیادی
حسین صیادی. [ح ُ س َ ن ِ ص َی ْ یا] (اِخ) ابن عبدالعلام بن عبداﷲ رفاعی ربعی صوفی محدث مقری. در ربع از قرای بصره در نیمه ٔ شعبان 1096 هَ. ق. 1685/ م. متولد شده و به بغداد شدو 1146 هَ. ق. 1733/ م. درگذشت. او راست: الاتقان فی تجویدالقرآن. (معجم المؤلفین از تنویر الابصار).
آرام جای
آرام جای. (اِ مرکب) جای استراحت:
پرستش کنم پیش یزدان به پای
نبیند مرا کس به آرام جای.
فردوسی.
پهن جای
پهن جای. [پ َ] (اِ مرکب) جای فراخ و پهناور:
برآمد غو بوق و هندی درای
بجوشید لشکر بدان پهن جای.
فردوسی.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
"
مترادف و متضاد زبان فارسی
بهازا، عوض
معادل ابجد
129